شیخ بهایی در نان و پنیر می فرماید:
هان، مشو مغرور بر افعال خود هان مشو مسرور بر احوال خود
این عبادتهای تو مقبول نیست تا ندانی عاقبت، کار تو چیست
غرور انسان را از رسیدن به اهداف عالی و انسانی باز می دارد، زیرا غرور اجازه مشورت خواهی و کمک از دیگران را از اوسلب می نماید ، فرد اگر به مبداء هستی اعتماد و اطمینان داشته باشد می داند هرآنچه در زندگی بدست آورده است ، خداوند به او عطاء نموده ، پس غرور برای چه؟ ( شغل ،مقام ، شهرت ، مال و ثروت ، همسر و فرزند و حتی عشق و محبت ، دوست داشتن ، زیبایی ، عقل و دانش ) همه وهمه هدیه هایی از جانب خداوند و به صورت عاریت نزد ماست و هر موقع اراده نماید می تواند آنها را از ما بگیرد ، پس وقتیکه مالک چیزی نیستیم ، فخر فروشی و غرور نسبت به چیزهای عاریه ای ، بیهوده و عبث است
روزی عیسی بن مریم (ع) از صحرایی می گذشت به معبدی رسید که پیرمردی روحانی در آنجا مشغول عبادت بود و در آنجا هم زندگی می نمود با او به سخن گفتن مشغول بود که جوانی که به کارهای زشت و ناپسند شهره بود از آنجا در حال گذر بود وقتی متوجه حضور حضرت عیسی (ع) و پیرمرد عابد شد دست و پایش را از شرم گم کرد و همان جا ایستاد و با خود گفت : خدایا من از کردار زشت خویش شرمسارم ، اگر پیامبرت مرا ببیند و سرزنشم کند چه کنم ؟ خدایا عذر مرا بپذیر و آبرویم را مبر . مرد عابد تا جوان را دید سرش را به آسمان بلند کرد و گفت : خدایا مرا در قیامت با این جوان گناهکار محشور مکن . در این هنگام خداوند به پیامبرش وحی فرمود که به این عابد بگو ما دعایت را مستجاب کردیم و تو را با این جوان محشور نمی کنیم ، چرا که او به دلیل توبه و پشیمانی ، اهل بهشت است و تو به دلیل غرور و خود بینی اهل دوزخ )کیمیای سعادت.غزالی
با توجه به داستان فوق نیکوست که انسان درباره دیگران به انصاف قضاوت کند نه اینکه دیگران را کمتر از خود بداند و نسبت به آنها کبر و بخل ورزد ، میزان و قیاس ما دست خداست ، اجازه دهیم دیگران در رابطه با رفتارمان قضاوت کنند نه اینکه با خودخواهی و غرور خود را اصلح تر از دیگران ارزیابی کنم ، شاید آنانی که از نظر من بدترینند ، بهترین و آنانی که بهترینند از نظر دیگران بدترین باشند ، نظرم را بر دیگران تحمیل نکنم و با تواضع و فروتنی فقط به راهی که پیش رویم هست
امام علی (ع) می فرماید:خداوند ایمان را عامل پاکی از شرک و نماز را برای پاک ماندن از کبر قرار داده است
نخستین جرقه های غرور در چهره ی شیطان دیده شد.هنگامی که خداوند به او فرمود:چه چیز باعث شد که بر آدم سجده نکنی ؟ّهنگامی که به تو فرمان دادم .شیطان با غرور گفت :من از او بهترم مرا از آتش آفریدی و او را از گل .
حکایت : گویندشخصی سوار بر اسب به کنار نهری رسید هر چه سعی کرد اسب از آب رد نشد.بزرگی گفت : آب را گل آلود کن.اسب از آب رد شد.اسب تصویر خود را در اب می دید و حاضر نمی شد پا روی خودش بگذارد.(خودخواهی )
مــشـــو خـــاقـــانــیــا مــغـــرور دولــت || کــه دولــت ســایـه نــاپــایـدار اســت
بـه دولـت هر کـه شـد غـره چـنـان دان || که میدانش آتش و او نی سوار است
اگر این جهان را نردبان در نظر بگیریم و مقام و منصب های دنیایی را پله های این نردبان ، زمانی که غرور و خود محوری در انسان رشد می کند تلاش بیشتری از خود نشان می دهد که به پله های بالاتری از این نردبان دست یابد غافل از اینکه اگر در تحت شرایطی این نردبان برگشت آنانی که در پله های بالای این نردبان غرور و خودخواهی قرار گرفته اندآسیب بیشتری می بینند.
تنها چیزی که ما را در برابر خودخواهی و غرور مصون می نماید یاد پروردگار و اتکاء و توکل به قدرت لایزال اوست ، با این راهکار می توان بر خود خواهی و غرور غلبه کرد و به این درک عظیم رسید که او تنها مالک است و ما چند صباحی را در پیشگاهش مهمانیم و تمام نیروهای انسانی و دنیایی ما در برابر خواست و اراده او پوچ و ناچیز است . او همه را در کمال عدل و مساوات آفریده و اگر پدرانمان را پشت به پشت بشماریم به پدر ی واحد بنام آدم می رسیم پس ما همگی فرزندان آدمیم و بندگان خدا پس غرور در برابر برادرانمان ...چرا ؟
نردبان این جهان ماومنی ست عاقبت این نردبان بشکستنی ست
هرکه رفت و آن بالاتر نشست استخوانش سخت تر خواهدشکست
امروز این جملات را باخود تکرار کنیم.
- خودخواهی را کنار بگذاریم تا حائلی بر همراهی و کمک کردن و سهیم شدن در خوشبختی دیگران نباشد
- امروز ، با ترسها ، و تضاد های درونی که مسبب اصلی خودخواهی است غلبه می نمایم
- امروز به جای اینکه بودنم را به دیگران تحمیل کنم ، اجازه می دهم در کنارشان بودنم را احساس کنند.
- در آیه ۲۳ سوره مباركه نحل فرمود:
انّه لایحبّ المستكبرین. «همانا خداوند انسانهای مغرور و مستكبر را دوست ندارد».
و نیز در آیه ۶۰ سوره مباركه غافر میفرمایند:
«هر كه از بندگانم كبر ورزد بزودی او را داخل جهنّم نمائیم».
و همچنین در كلمات معصومین(علیهم السلام) و در روایات، ذم بسیاری از این صفت شده است.
نبی بزرگوار اسلام(صلی الله علیه وآله وسلم) فرمودند:
لایدخل الجنّهٔ من كان فی قلبه مثقال حبّهٔ مِنْ خردل من كبر.
«كسی كه به اندازه یك دانه خردل غرور در دل داشته باشد وارد بهشت نمیشود.
فیض كاشانی از امام باقر(علیه السلام) روایت میكند كه فرمودند: «در دوزخ بیابانی است بنام سقر كه ویژه متكبران است از زیادی گرمی خود به خدای متعال شكایت میكند و دستور میخواهد تا نفسی برآرد چون نفس كشد همه دوزخ را بسوزاند».
خلاصه اینكه مرض كبر از بزرگترین امراض روانی است و از اعظم رذائل اخلاقی است كه بسیاری از افراد خواص و عوام به آن مبتلایند.
مرحوم نراقی دركتاب ارزشمند معراج السعاده در این باب میفرمایند:
«بسی بزرگان ایام كه به این صفت گرفتار دام شقاوت گشته اند این صفت مانع میشود كه انسان به كسب اخلاق حسنه دست یابد چون بواسطه این صفت آدمی خود را بزرگ میبیند و تواضع و حلم و نصیحت را نمیپذیرد»
درمان این بیماری:
بهترین راه درمان و علاج این بیماری، تواضع و فروتنی است چون حكماء و عرفا گویند هر دردی به ضدش درمان پذیرد. بنابر این ركوع و سجده خاضعانه و خاشعانه در مقابل عظمت و كبریائی خداوند و احساس ذلّت و خواری در برابر او میتواند به انسان این بینش و معرفت را ایجاد كند كه او موجود ناچیزی است.
علمای علم اخلاق گفته اند كه درمان و علاج كبر از دو راه میسّر است. علمی و عملی.
امّا راه علمی آن است كه نفس خود را بشناسد یعنی معرفت و شناخت به خود و خدای خود پیدا كند.
چون وقتی انسان خود و خدای خود را بشناسد به حقارت و ضعف و ناتوانی خود و عظمت و قدرت الهی پی خواهد برد و خواهد فهمید كه لحظه و آنی از خالق خود بینیاز نیست.
پس همه غرور و تكبر ناشی از جهل و حماقت اوست و انسان آگاه میداند كه از خاك ناچیز و آب گندیده خلق شده و چند صباحی در این دنیا زنده نخواهد بود. چنین انسانی هرگز فخر نمیفروشد و كبر به بازار عرضه نمیكند.
علی(علیه السلام) درباره اعجاب آفرینش انسان میفرماید:
اِعْجَبوا لهذا الانسان ینظر بشحم ویتكلّم بلحم ویَسْمَعُ بِعَظْم ویَتَنَفَّسُ مِنْ خَرم.
«برای آفرینش انسان به شگفت آئید كه با پیهی میبیند و با گوشتی سخن میگوید و با استخوانی میشنود و از شكافی (بینی) نفس میكشد.
این همه شگفتی را خالقش در او ایجاد كرده و اگر تأمل كند به عظمت خالق و به حقارت خود پی خواهد برد.
مرحوم نراقی از علما و فقهای بزرگ شیعه كه در علم اخلاق ید طولایی دارد در درمان علمی مرض غرور میفرمایند:
«ای انسان قدر و مقدار خود را بشناس، اوّل و آخر خود را درنظر گیر، اندرون خود را مشاهده كن، ای منی گندیده و ای مردار ناپسندیده. ای جوال نجاسات و ای مجمع كثافات، ای جانور متعفن و ای كرمك عفن ای عاجز بی دست و پا، ای به صد هزار احتیاج مبتلا تو كجا و تكبر كجا، شپشی خواب و آرامش را از تو میگیرد. جستن موشی تو را از جا میجهاند، لحظه گرسنگی تو را از پا در میآورد، در شب تاریك از سایه ات میترسی. پس در صدد معالجه این مرض بر آی و بدانكه از معالجه مخصوصه این مرض، تأمل و تفكر در مذمت تكبر و غرور و مدح تواضع است»
بنابر این اگر فرد در خویشتن خویش و در رفتار خود با دیگران تأمل نماید و بینش و معرفتی بدست آورد از كبر و غرور فاصله میگیرد.
وامّا راه عملی آن این است كه در مقابل خدا و خلق تواضع كند و رفتار بزرگان را الگو برای خویش قرار دهد.
ابو حامد محمد غزالی گوید: «به اعرابی كه در مقابل خدای پیامبر(صلی الله علیه وآله وسلم) تكبر میكردند دستور رسید كه نماز بخوانید چون در نماز اسراری است كه یكی از اسرار آن تواضع و فروتنی است در حال قیام و ركوع و سجود، چون در عرب رسم بود كه خم شدن راننگ میدانستند و هرگاه تازیانه كسی از دستش میافتاد برای برداشتن آن خم نمیشد. و اگر بند كفشش پاره میشد برای بستن آن سرفرود نمیآورد. حكیم بن حزام گفت با پیغمبر(صلی الله علیه وآله وسلم) به این شرط بیعت كردم كه جز ایستاده سجده نكنم چون سجود نزد عرب نهایت خواری و پستی بود و به آن امر شدند تا غرورشان بشكند و كبرشان نابود گردد. پس كمال حقیقی در علم و عمل است»
خلاصه كلام در درمان این بلای اخلاقی این است كه یك جوان باید بداند كه در طول تاریخ بشریت در میان همه اقوام انسانی همیشه كاملترین و با فضیلتترین افراد، متواضعترین آنها و پستترین و فرومایهترین انسانها، مغرورترینشان بودهاند. و مجد و عزّت آدمی در تعبد و تسلیم پذیری او در مقابل معبود حقیقی است و تا كسی عبد خدا نگردد حرّیت پیدا نكند و تا حرّیت پیدا نكند كمال نیابد و تا كمال نیابد به سعادت واصل نشود و همه این مراتب جز با علم و معرفت به عظمت الهی و عجز و ناتوانی به خود میسّر نگردد. چنانچه خدای متعال به داود پیامبر(علیه السلام) وحی كرد:
«ای داود مرا بشناس و خودت را بشناس داود(علیه السلام) فكری كرد و گفت: تو را به یگانگی و قدرت و بقا شناختم و خود را به ضعف و عجز و فنا
-
هنوزت در سر از شاهی غرور است دریغا کاین غرور از عشق دور است
نظرات شما عزیزان:
پاسخ:سلام ممنون